آتوریتی 32

۲۰ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تو همانی که

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را


منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را


کاظم_بهمنی


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

دوستت دارم

همینکه گوشِ آن شخصِ سوم لعنتی "دوست دارم" های تو را بعد از گوشِ من شنیده است

 برای یک عمر عذاب کشیدنش کافیست...


سحر_رستگار


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

داشتم با خودم فکر می کردم اینهایی که برای سفر بی بازگشت به مریخ ثبت نام کرده اند دنیایشان چه شکلی ست؟! اصلا چطور می شود یک آدم هیچ وابستگی و دلبستگی به این دنیا نداشته باشد که داوطلب بشود برای یک راه بی بازگشت؟!


با خودم گفتم شاید یکی شان تمام خانواده اش بخاطر زلزله از دنیا رفته اند.

یا مثلا فقط آن یک نفر از تصادف شان زنده مانده است.

شاید یکی از آنها زنش را بخاطر سرطان از دست داده.

شاید یکی شان بیکار است، از همان مدل آدم های بی غم چه غم.

و شاید یکی مثل من تمام زندگی اش را از دست داده: تمام تو را!


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

خشم

گاه از سر خشم،

گاه از سر بی خیالی و بی قیدی،

گاه از سر تسامح،

و گاه به دلیل تهاجم یک احساس،

واژه هایی را به کار می بریم که به کار بردن آن ها جرم است.

احتیاط باید کرد...

حرمت هر کلمه، تنها هنگامی آشکار میشود که آن کلمه را در جایگاه راستین خودش به کار گیریم نه بر اثر لغزش ها...


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

آدم های خوب

آدمهاے خوب


مثل عطرهاےِ خوب مے مانند


به قدری خوب هستند ڪه همیشه 

یادشون به آدم حسِ خوبے مےدهد


حتی اگر ازاین آدمها دور باشی


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

بالاخره یک روز


سهمم را 


از این جمعه های دلتنگی

 

میگیرم...!


روزی که صبح و شب اش


در کنار تو بخیر شود ...


جمعه ها این روز را 


به من بدهکارند....


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

●اگر

✧•°•°•✧

●برای کسی

✧•°•°•✧

●مهم باشی،

✧•°•°•✧

●او همیشه راهی برای

✧•°•°•✧

●وقت گذاشتن باتو پیدا خواهد کرد،

✧•°•°•✧

●نه بهانه ای برای فرار،

✧•°•°•✧

●و نه دروغی برای توجیه ...


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

📝

حواستان باشد در زندگی چه اشتباهاتی میکنید

اشتباه داریم تا اشتباه

هر اشتباهی کردید اشکالی ندارد

اما عاشق آدم اشتباه نشوید

یا شاید بهتر باشد بگویم

اشتباهی عاشق نشوید

آن وقت است که دیگر هیچ چیز مثل سابق نمیشود

دیگر فاصله میوفتد بین شما و همه ی دل هایی که برایتان می تپند

دیگر مُهرِ تا اطلاع ثانوی عشق ممنوع میخورد روی دلتان

تا برای همیشه یادتان بماند که اشتباهی عاشق نشوید!


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

قسمت

قسمت این بود در این قافله "من"

بد باشم

اشک ریزانِ رسیدن به دو

گنبد باشم


حسرت کرب و بلا ماند و دلم

را سوزاند

و خودش خواست که من زائر

مشــــهد باشم


  • محمد زم
  • ۰
  • ۰

اشک

اشک که تمام میشود شعر

شروع میشود 

اصــــــــــول شاعری من پر از

فروع میشود 


عروض عوض میشود ردیف

هم که میشود 

نماز من بسوی تو فقـــــــططط

رکوع میشود


  • محمد زم